تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر از گل فروشی -لاله رخی- لاله می خرید شب است و لحظه ی حرمان مریم / وطفلی خفته در دامان مریم وجود نازنینش بکر و بی عیب / خدا می داند و وجدانِ مریم مسیح خالق و پیغمبر صلح / گلی خوشبوی از بُستانِ مریم همان طفلی که از روح خداوند / نهالش تنجه زد در جانِ مریم نه دستی بهر تیمار وجودش / نه دارویی که بُد درمانِ مریم دلش در معرض اوهام وحشی/ ولی چون کوه بُد پیمانِ مریم ندای لا تَخَف لا تَحَزنوهآ / زسوی خالقِ سبحانِ مریم شفا بخش دل پردرد او شد / بشد لطف خدا از آنِ مریم بُوَداو روح «جاوید» خداوند / نبشته این چنین فرمانِ مریم وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم، سياهم، وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم، سياهم، وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم، هنوزم سياهم... و تو، آدم سفيد، وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ ميشي، سفيدي، وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه، آبي اي، وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي، و وقتي مي ميري، خاکستري اي... و تو به من ميگي رنگين پوست؟!!!
Design By : Pichak |