چون به کام تو نشد دستی در آغوشت کنم می روم تا در غبار غم فراموشت کنم سر در آغوش پشیمانی گذارم ,تا تو را ای امید آتشین , با گریه خاموشت کنم ای دل از این شام ظلمت گر سلامت بگذری صبح روشن را غلام حلقه در گوشت کنم بعد از این , ای بی نصیب از مستی جام مراد از شراب نا مرادی مست و مدهوشت کنم فریدون مشیری
آخرين مطالب
Design By : Pichak |